جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

مجید طاهری بازنشسته مخابرات همدان را بهتر بشناسیم

مجید طاهری

سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵ - ۲۳:۲۸:۰۰


در روستا زاده شدم، پنجم مهرماه ۱۳۴۷ و در دشت های وسیع و کوههای بلند، با جهان آشنا شدم. دوران پنج ساله ابتدایی و دوره خاطره انگیز راهنمایی را در همانجا سپری کردم.

زادن و کشتن و پنهان کردن
 دهر را رسم و ره دیرین است 
خرم آن کس که در این محنت گاه 
خاطری را سبب تسکین است 
   در روستا زاده شدم، پنجم مهرماه ۱۳۴۷ و در دشت های وسیع و کوههای بلند، با جهان آشنا شدم. دوران پنج ساله ابتدایی و دوره خاطره انگیز راهنمایی را در همانجا سپری کردم. 
   دوره دبیرستان را  در همدان، دزفول و خرمشهر که رزمنده بودم و ادامه اش را در زاهدان و کرج و نهایتا در همدان خواندم.
   سال ۶۸ در نهضت سواد آموزی، توفیق تدریس سوم و چهارم ابتدایی را در یکی از روستاهای دورافتاده داشتم و با استخدام در مخابرات در سال ۶۹ و تأهل، دوران جدیدی از زندگی پرتلاطم دنیایی را آغاز کردم. 
   پنج سال اول به عنوان بایگان فنی در اداره ساختمان و تاسیسات گذشت، و ۱۵ سال بعدی در روابط عمومی با سمتهای کارشناس روابط عمومی، کارشناس مسؤل انتشارات و ارتباط با رسانه ها و کارشناس مسؤل روابط عمومی همراه بود.
   همزمان با این دوران یعنی در سال ۷۵ مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه پیام نور همدان گرفتم و یازده سال بعد در سال ۸۶ کارشناسی ارشد همین رشته را از دانشگاه آزاد همدان دریافت کردم.   
   مدیر اجرایی و دبیر تحریریه نشریه پیام، دبیر هیات تحریریه پیام ورزشی، دبیر کمیته بهره وری، دبیر ستاد اقامه نماز، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر از دیگر مسؤلیت های اینجانب در این سالها بود
    دوره های انتشار نشریه، آموزش روزنامه نگاری، آموزش خبرنگاری پیشرفته. فن چاپ و نشر و صفحه آرایی بخشی از دوره هایی بود که در این سالها طی کردم. تدریس دوره خبرنویسی هم پایانی بر این آموخته ها بود.
   در سال ۹۰ مجموعه اشعاری با عنوان راز دل تدوین و چاپ کردم و در سال ۹۱ کتابی با عنوان تازیانه های بیداری مربوط به شاعر بزرگ ناصر خسرو به رشته تحریر درآوردم.  کتابی هم از  قبل از این دو، درباره برخی رذایل اخلاقی در سازمان آماده دارم که هنوز موفق به چاپش نشده ام. 
در سال ۹۰ برای همیشه از روابط عمومی خداحافظی کردم و به عنوان کارشناس مسؤل پیگیری مصوبات در حوزه مدیر عامل منصوب شدم.
نیمه دوم دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ با وجود برخی ناملایمات و دست اندازهای جانبی، دوران شکوفایی ام بود و دو نیمه بعدی، بازستانی این شکوفایی ها و گذر از گردنه های سخت زندگی برای رسیدن به معنای زندگی بود.
کارشناس مسؤل دبیرخانه آخرین عزت دنیایی ام بود و شروع ریاضت های دشوار در نامبارک ایامی که برای من آزمونی سخت و مبارک بود و چندی تبعید با نزول پست از انتهای سال ۹۴ به بعد و ثمره اش تاج عزت خداوندی که با گمنامی در اداره تدارکات سپری شد.
 و ادامه خدمت در حوزه تجاری هم آخرین ورق از کتاب این دوران بود که به پایان خدمتم انجامید و در انتهای سال ۹۷ بازنشسته شدم و فصل جدیدی از زندگی را آغاز کردم.
و اما اینک در محضر یگانه مدیر عالم هستی افتخار این را دارم که به عنوان بنده ای ناچیز، هر چه بر من خواهد، خرسند باشم.  
هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو بگو 
 کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست

دیدگاه ها و نظرات :

captcha
ارسال
اشتراک گذاری مطالب

آخرین مطالب آرشیو

پربیننده‌ترین مطالب آرشیو